این روزها
سلام عروسک مامانی این روزا دیگه نمیشه یه جا نگه داریمت فقط بیرون رو نشون میدی که بریم بیرون رفتنی هم مگه میایی خونه واییییییییی که چه گریه ای میکنی که نیای خونه دیگه نمیدونم چطور باهات رفتار کنم که از این فتار ها نکنی بیرون رفتنی نه دست مامان بابارو نمیگیری نه بغلمون میای نه حرف گوش میدی فقط میخوای خودت به تنهایی بگردی اونم که نمیشه فدات شم خیلی مامانو رفتنی بیرون خسته میکنی از بس این ور اون ور میری موهات کمی بلند شده و میتونم با کش ببندم خیلی کم اشتهایی هیچی نمیخوری شیر خوردنت هم کم شده غذا هم نمیخوری فقط چند تا سیب زمنی سرخ شده میخوری غذا رو هم از دست من نمیخوری دوست داری خودت غذا بخوری تو اونم نا موفقی قاشق ت...
نویسنده :
مامان شقایق
17:21